من همواره سعی کرده ام هر موقع که توانسته ام به کارهای چالش برانگیز و کار هایی که اصولا جذابیتشان راحتیشان نبوده بپردازم. به دیگران هم چنین گفته ام و توصیه کرده ام. فکر کردم خوب باشد که توضیح بدهم چرا فکر می کنم این رویکرد مفید است. دلایل بسیاری برای کار سخت انجام ندادن وجود دارد. ریسک داشتن کار، از ریسک اقتصادی، سلامت جسمی و روحی و روانی گرفته تا بازتاب های نامناسب اجتماعی. حتی وقتی کار نتیجه خوبی داشته باشد هم می توناند برخی از این ریسک ها و مشکلات دیگر را به دنبال داشته باشد.

پس چرا سعی نکنیم برای کافه بازار بازی هایپر کژوال دو هفته ای بسازیم و فقط همین کار را تکرار نکنیم تا به موفقیت برسد. هر دو هفته یه بازی می سازیم تا یکی از آن ها موفق شود. سختی زیادی نمی کشیم و در ضمن اگر موفق نشویم هم شکست بزرگ و پر هزینه ای نخورده ایم. من با ساختن بازی هایپر کژوال مشکلی ندارم ، به نظرم این کار که فقط این گونه بازی ها رو بسازیم در صورتی که امکان بررسی انجام کار های دیگر را داریم، اشتباه است و برای خودمان، خانواده، جامعه و صنعت و ...  مضر است. توضیح می دهم که چرا این نظر را دارم.

انجام ندادن کارهای چالش برانگیز باعث خستگی و کسلی و جذاب نبودن کار، پایین آمدن ریسک، تا حد زیادی راحت شدن آن و قابل پیشبینی شدنش می شود. این ها تا حدی نکات مثبتی هستند و به همین دلیل نباید کاری را شروع کنید که آن قدر سخت باشد که تمام کردنش غیر ممکن باشد. مثلا سعی نکنید سه نفره GTA بسازید. 20 نفره هم به عنوان بازی اول سعی نکنید. حالا انجام کارای چالش دار و کارایی که بخش هایی از آن برایتان ناشناخته است، خوبی های کاملا مجزایی دارند. اولا شما توانایی های جدید یاد می گیرید که بعدها جاهایی که الآن نمی دانید به کارتان می آیند و حتی در کار ساده تری که انجام می دادید و یا مثلا برای شغلتان مجبورید انجام بدهید هم کمکتان می کنند. و حدودا هیچ راه دیگری برای ماهر شدن در کارهای عملی به جز این وجود ندارد. دوما اگر کارتان به نتیجه مورد نظر خودتان نرسد، مثلا بازی نفروش،د به خاطر این که مقداری ناشناخته در راهتان بوده ممکن است درهایی را به رویتان باز کند که قبلش اصلا تصورش را هم نمی کردید. در طول زمان قطعا اگر انجام کار چالش برانگیز را ادامه بدهید این برایتان چند وقت یک بار اتفاق می افتد. فایده مهم دیگر جذاب بودن و لذت بخش بودن و کشش دار بودن کار است. وقتی میزان چالش و هدفی که دنبالش هستید، به شکلی باشند که برایتان قابل دسترس به نظر برسند. (ممکن است بعدا بفهمید که زیادی هدف کوچیک یا بزرگ بوده،، اگه اون موقع قابل دسترس به نظر برسند برایتان جذاب خواهند بود. ما در زندگی به لذت و جذابیت نیاز داریم و یکی از بهترین و سالمتری روشای پاسخ گویی به این نیاز انجام کارهایی است که احتمال مفید بودن برای هدفی که دوست دارید را دارند و ضرر ندارند. چیزهای دیگری که جایش را پر می کنند قالبا ولی نه همیشه، چیزهای مضرتری هستند. معنی این حرف ترویج کار کردن برای فرار از مشکلات و مسایل دیگر نیست. به نظرم مشخص است و فقط گفتم که کسی خودش اگر ذهنیت این چنینی دارد فکر نکند به نظرم این کار خوب است. مشکلی که باید حل بشود را زیر هر چیزی پنهان کنیم بعدها بدتر سر باز می کند، فرقی نمی کند چیزی که پشتش پنهان می کنیم رفتن ممتد مهمانی، رفیق بازی، برنامه نویسی یا مصرف مواد مخدر باشد. پیدا کردن کارهای جذاب و با فایده مادی و معنوی به خودی خود قطعا چیز مفیدی است و اگر کسی فرصتش را داشته باشد دلیل زیادی برای از دست دادنش وجود ندارد. 

در تجربه شخصی من بیشترین یادگیری و پیشرفت های مختلف را در زندگیم مواقعی داشته ام که کمی و به حد معقول خطر کرده ام و کار جدیدی انجام داده ام. چه آن وقتی که خواستم با دوستام MMO شبیه harvest moon بسازم، چه وقتی آپادانا را شروع کردم و چه وقت هایی که روی پروژه های مشتری کار کردم که نیازهایی در آن ها وجود داشت که من با آن ها کاملا رو به رو نشده بودم. من نمی دانم این روش برای همه مفید است یا نه ولی اگر شغلتان تولید هر گونه تکنولوژی، نرم افزار، بازی و یا هر محصول خلاقانه و یا کار مهارتی دیگر ای است احتمالا این رویکرد با شانس بیشتری برایتان مفید خواهد بود. هر چند برای کسانی که در این شغل ها نیستند هم احتمالا می تواند باعث انواع مختلفی از پیشرفت بشود و آن ها را در راستای اهدافشان به شکلی حرکت بدهد که با انجام کار تکراری گذشته این اتفاق خیلی سخت بوده یا اصلا اتفاق نمی افتد.