اخیرا به دلیل تصمیمات به نظر بنده غلط بنیاد مبنی بر گرفتن باج و خراج از بازی های رایانه ای که از خارج وارد می شوند، سر و صدای زیادی راجع به این مساله و مسایل دیگر راه افتاده است. تکرار چیزهایی که دیگران گفتند و می گویند و خودم در تویتر گفتم (@ashkansm89 ) کار بی فایده ایست و عقلانیت حکم بر پرهیز از آن می کند. به جز تویتر من، تویتر آقای امیر حسین فصیحی گرامی و پست حسین ابرار را می توانید بخوانید. مساله مهم این است که اگر از کمی بالاتر به موضوع نگاه کنیم، باید ببینیم برای ساخت صنعت بازی واقعی و پویا به چه چیزهایی نیاز داریم و آیا در حال حرکت به سمت آن هستیم یا خیر و سعی کنیم ایرادات موجود را برطرف نماییم.
هر صنعتی مستلزم وجود چند چیز است. خدمات/محصول، مشتری/نیاز و در نتیجه آن بازار. برای به وجود آمدن خدمات و محصول نیاز به افراد مجرب و شرکت های خوب است که بتوانند آن ها را ارایه کنند و برای وجود نیاز و مشتری و در نتیجه بازار باید به جز داشتن محصول خوب، تفکر/فرهنگ استفاده از آن محصولات نیز وجود داشته باشد. چه بسا محصولات خوبی که وارد دنیای ما شدند و برایشان بازاری درست نشد و از بین رفتند و چه بسا انسان های با استعداد و تلاشگری که توانا بودند ولی نتوانستند در زمان و مکان خاصی بخشی از یک صنعت شوند. برای مثال افراد نسبتا زیادی در دهه هشتاد میلادی روی VR کار کردند و امید ایجاد صنعتی با بازار همگانی بوده است. نتیجه آن به دلایل نبود تکنولوژی مناسب و پشتیبانی شرکت های بزرگ و در نتیجه نبود مشتری بسیار متفاوت شد. هر چند VR کاربردهای خود را در آن زمان در نرم افزارهای شبیه سازی پزشکی و نظامی پیدا کرد و تحقیقات پایه آن روز در نهایت منجر به تکنولوژی نسبتا قابل دسترسی امروز شده است و حتی در گذشته در پارک های بزرگ مثل Disney land ها مورد استفاده قرار گرفته اما مثلا حتی در 5% خانه های کشورهای پیشرفته هم دستگاه VR موجود نبوده است. در این مثال مشکل تا حد بسیار زیادی تکنولوژی و قیمت تولید بوده است. در بسیاری زمان ها و مکان های دیگر سعی برای تولید صنایعی شکل گرفته که موفق نبوده اند ولی چون دلایلشان معمولتر و به دلیل نبود بازار و / یا نیروی کار مناسب و شرایط بد بوده است، داستان هایشان خیلی بازگو نمی شود.
به هر حال ما برای داشتن صنعت بازی باید تیم های خوبی داشته باشیم که می توانند بازی تولید کنند و اصولا نگاه محلی به این صنعت خیلی نگاه درستی نیست. بزرگترین بازارهای این صنعت در اروپا و آمریکای شمالی هستند و تنها کشوری که هم بازار بزرگی دارد و خیلی محصولاتش فقط در کشور خودش خوب فروخته می شود ژاپن است. دو نکته شایان توجه است، یک این که ژاپنی ها این مطلب را مایه شکست می دانند و دوست دارند مثل گذشته بازیهایشان در تمام دنیا خوب به فروش برسند و دوم این که ژاپنی ها بازاری با فرهنگ مناسب و میزان درآمد بالا هستند. دو شرکت از سازنده های کنسول بازی سازی در ژاپن هستند و فقط یکی از آن ها آمریکایی است. جمعیت ژاپن بالا است و مردم بازی و مجله و فیلم و .. زیاد می خرند و قوانین هم به شدت در ژاپن رعایت می شوند. پس ما باید بتوانیم بازی هایی بسازیم که در همه دنیا به فروش برسند. زمانی که ما کار را شروع کردیم هنوز به جز بازی پایان معصومیت هیچ بازی ایرانی دیگری وارد بازار نشده بود و ما کلا به فروش بین المللی فکر می کردیم. حال آن که موفقیتی در این زمینه کسب نکردیم دلایل زیادی دارد که در این پست جای بررسیش نیست. منظورم این نیست که باید بازار داخل را نادیده بگیریم، خیر با توجه به فروش خوب بازی گرشاسپ و احتمالا برخی بازی های دیگر در گذشته و فروش خوب برخی بازی های موبایلی، بازار داخلی ما هم می تواند به بازاری جدی تبدیل شود.
ما به جز تیم های خوب به بازاری نیاز داریم که در آن مردم حاضرند پول یک وعده غذای یک نفر را برای یک بازی بدهند و در گوشی های موبایل هم فرهنگشان پیشرفت کند تا بتوان بازیهای نسبتا بهتر و پیچیده تر را به آن ها فروخت. زیرا بسیاری از بازی هایی که در حال حاضر در کافه بازار فروخته می شوند فقط یک تم فرهنگی با المان های gameplay بسیار ساده و سطحی هستند و در هیچ کشور دیگری قابل ارایه نیستند. در حالی که خیلی از بازیهای به ظاهر موفق درآمدشان از این بازار کافی نیست و با فروش بازی خود در کشورهای دیگر می توانند موفقیت قابل قبولی کسب کنند. برای ایجاد این بازار ما نیاز داریم برای مردم فرهنگ سازی کنیم، محصولات خوب داخلی و محصولات خوب خارجی را به آن ها بفروشیم. مردم محصولات خوب داخلی را می خرند حتی اگر نسخه های خارجی را مجانی گرفته باشند. این مطلب در باره فیلم، موسیقی و کتاب صدق می کند و در مورد بازی هم می تواند این طور باشد. چون در کشور ما فیلم و موسیقی خارجی حدودا مجانی است، قطعا قیمت عامل خرید مردم نیست. عامل آن وجود صنعتی است که محصول با کیفیت تولید می کند و می تواند محصول با کیفیت تولید کند، تهیه کننده دارد چون بازار دارد. می توان روی بازگشت سرمایه آن حساب کرد و ...
ما برای داشتن صنعت بازی باید سعی کنیم شرکت هایی که واقعا استعداد دارند و تیم هایی که واقعا می توانند بازی بسازند را در فضایی قرار دهیم که کارهای خوب بسازند، تا به وجود آمدن ناشر و تهیه کننده باید سعی کنیم در صورت لزوم حمایت مالی کنیم (همان طور که در بنیاد در سال های ابتدایی اتفاق می افتاد). باید سعی کنیم فضا طوری شود که نمونه های موفق باعث شوند که برخی افراد به فکر نشر و تهیه بازی بیفتند. یکی از دلایل بد بودن گرفتن باج و خراج از واردات بازی همین است که این کار به تولید این ناشران و تهیه کننده ها کمک می کرد. دلیل آن هم این تصور است که نشر بازی خارجی کاری ندارد. حال آن که خود من قصد نشر یکی از بازی هایی که در گذشته روی آن کار کرده بودم در ایران را داشتم و هزینه های تبلیغات و (گاهی هزینه اولیه که باید به سازنده بازی برای گارانتی بدیم) ترجمه و مناسب سازی و ... اصلا پایین نیست و درصد سود شما از بازی هم یا کم است و یا برای داشتن درصد بالا باید گارانتی زیادی (حد اقل ها برای بازی ها و تیم های کوچیک از 25-30 هزار دلار شروع می شود) پرداخت کنیم.
حال سوال کردن و پاسخ به آن خیلی هم سخت نیست که آیا ما در حال جذب استعداد های خوب از دانشگاه های خوب به سمت بازی سازی هستیم؟ آیا دانشجو های خوبی تربیت می کنیم؟ آیا ما به شرکت هایی که نشان داده اند می توانند بازی بسازند و یا تیم هایی که دارای demo/prototype خوبی بوده اند سرمایه تولید داده ایم و یا امکان کسب آن از راهی دیگر مثل VC ها را برایشان فراهم کرده ایم؟ آیا ما بازی سازان توانایی پذیرش کارآموز در شرکت و پذیرش ریسک زمانی و مادیش را داریم؟ آیا فضای کار ما برای ورود افراد جدید راحت و مناسب است؟ جواب برخی از این سوالات خوشبختانه مثبت و جواب برخی منفی است. بنیاد ملی بازیها کارهای خوبی در گذشته انجام داده است. بازیهای ایرانی را به نمایشگاه های خارجی برده، نمایشگاه های داخلی برای مردم برگزار نموده تا مردم با بازی ها آشنا شوند. برای ما تولید کننده ها TGC برگزار کرده است و در گذشته از بازی ها حمایت مالی درست و بر پایه استعداد تیم ها کرده است اما بنیاد در سهم خود کارهای اشتباهی مثل برگزاری برخی رویداد ها و دادن برخی بودجه ها به افراد نادانی که فقط حرفهای خوب می زنند و خرج برخی پول ها برای برخی پروژه هایی که معلوم بوده خیلی هم از آنها چیزی در نمی آید کرده است. بنیاد حمایت خود را به شکل وام تبدیل کرد که پذیرش ریسکش برای تیم های کوچک مثل ما ممکن نیست. ما توانایی ساخت بازی را داشتیم ولی روی پروژه های خارجی کار می کردیم چون نیاز به درآمد برای همه وجود داشت و جایی برای سرمایه گرفتن نداشتیم. البته شرایط الآن کمی برایمان بهتر است و به امید خدا به زودی دمویی آماده خواهیم داشتو در خارج و داخل به دنبال سرمایه خواهیم بود. کارهای دیگری مثل رده بندی بازی ها با پر کردن فرم در بازارها توسط توسعه دهندگان و ارسال عکس و فیلم بازی به بنیاد می تواند با هزینه بسیار کمتری انجام شود. طبعا دروغ گویی در این زمینه با پیگرد قانونی همراه خواهد بود.
در آخر بگویم که به نظرم مشخص است باید چه کارهایی انجام شود و برخی از آن ها که فرهنگی هستند بیشتر زمان برده و طول می کشند. چیزهایی در ذهن ما سازندگان و چیزهایی در ذهن مردم باید تغییر کند تا صنعت بهتر شود اما همین امروز هم با همین ذهن ها با مدیریت بهتر منابع می شود نتایج خیلی بهتری داشت. ما باید افرادی که فقط اطراف بازی هستند و بی جهت به عنوان مدیر پروژه و مثلا برگزار کننده فلان و ... خبرنگار نامناسب و بازی ساز الکی هستند از واقعی ها جدا کنیم و منابع را روی افراد دانا و درست کار صرف کنیم. هم تیم های جدید با استعداد قابل یافت هستند و هم بسیاری از افراد که یا مشغولند و یا تیم هایشان در گذشته از هم پاشیده موجودند. البته برخیشان به خارج از کشور رفته اند که غمی است و اندوهی که شاید تا همه چیز درستتر نشود به راحتی همه شان باز نگردند. باید بنیاد و ما سعی کنیم که با منطق و بررسی نظرات افراد شایسته و انجام کارهای عاقلانه محیط را برای تولید محصول با کیفیتتر آماده کنیم (رویداد level up کار بسیار مثبتی در این زمینه بود) و مردم را نیز با محصولات آشنا کرده و به صادرات محصول های با کیفیت کمک هم بکنیم. البته گاهی حرفهایی هم از زبان برخی گفته می شود که ما را به شک وامی دارد که آیا اگر با بنیاد کاری بکنیم مثل شرکت فن افزار به ناحق همه زحماتمان به پایه پولی که بنیاد به عنوان حمایت با سود بالا به آن ها داده، گذاشته می شود یا خیر؟ آیا بنیاد برای همین تولید نشده و کارش همین نیست؟ آیا فن افزار کوتاهی در تولید و فروش گرشاسپ کرده است و آیا سود بنیاد کم بوده است؟ من آخرین چیزی که در زمندگیم می خواهم این است که زحمت بکشم و به چیزی برسم و ده سال دیگر وقتی نزدیک چهل سالم شد کسی بیاید و بگوید که باعث موفقیت من او بوده و این باعث بودن را بیش از حد تاثیر واقعیش جلوه دهد. شاید موفق نشوم بهتر است. البته شکر خدا که راه برای انجام هر کاری زیاد است و ما همه با عشق وارد این کار شده ایم و به دوعوت کسی نیامده ایم که به ناراحتیش برویم و صفر تا صد کارمان تلاش و امید و تجربه خودمان است. دستمان به زانوی خودمان و امیدمان به خدا است و به آن چه خود می کنیم. اگر بنیاد خوب باشد و تصمیم های خوب بگیرد، برای همه خوب است و اگر بد باشد برای همه بد. من به شخصه تا به حال ارتباطی با کسی در بنیاد نداشتم و در گذشته یک بار برای برگزاری global gamejam با بنیاد تماس گرفتم و یک بار هنگامی که می خواستیم شرکت ثبت کنیم (البته حمایت های بنیاد موقعی که ما پول نیاز داشتیم دیگر موجود نبود). نه دشمنی با بنیاد دارم و نه دلیلی برای دشمنی با نهادی که برای این تولید شده که به امثال من کمک کند، اما اگر این نهاد این کار را نکند و به جای آن در توهم و ادعا درگیر باشد، ما باید از راه دیگری نیازهایی که بنیاد قرار است برآورده کند را برآورده کنیم، بازار بسازیم و فرهنگ بسازیم و بازی و این کار را خواهیم کرد چه بنیاد همراه باشد و چه نباشد. این ها را نوشتم که بگویم اگر بنیاد بخواهد کار جدی کند، هم کارها مشخص هستند و هم همه بازی سازان عاشقانه به آن کمک خواهند کرد و همه سود خواهیم کرد و ایران عزیزمان به جلو خواهد رفت. برخی هم ناراحت می شوند که بساط show هایشان و پول هایی که بی خود می گرفتند جمع شده که خوب ناراحت شوند. باید جمع می شده. امیدوارم که آینده مان را خوب بسازیم.